چاپ
زیارتگاه پیر سبز - عكس از زریر نجمی
درباره زیارتگاه پیر سبز چنین نوشته‌اند:
« صاحب پیر را نام حیات‌بانو و از شاهدخت‌های ساسانی است كه پس از سقوط مداین برای پاسداری از ناموس و پاكدامنی خویش به اطراف ایران آواره شده‌اند‌. حیات‌بانو چون به دامنه كوهی پشت هومین و سنجد می‌رسد‌، سیاهی دشمن را از دور می‌بیند و نالان و گریان به سمت كوه بلند خشك بالا می‌رود‌. همینكه در دسترس دشمن قرار می‌گیرد آهی از دل كشیده و با نگاهی به كوه بلند می‌گوید‌: مرا چون مادری مهربان در آغوش خود گیر و از دست دشمنانم برهان‌. همان دم شكافی در كوه پدیدار شده و حیات‌بانو در آن ناپدید می‌گردد و سپاهیان دشمن از دیدن این پیشامد شگفت‌زده شده راه خود در پیش می‌گیرند‌. پس از گذشت زمانی، بالای این كوه بلند خشك بی‌آب و علف، قطره‌های آب چشم یتیمان و دیده گریان ستمدیدگان، چون صاحب آن به زمین می‌چكد‌. به قدری كه مسافری را سیراب و شاداب نماید و اگر جمعیت زیادتر یا گله گوسفندان فراوانی بدانجا رسند جریان قطرات آب زیادتر می‌شود به گونه‌ای كه برای همه اندازه باشد‌. این كوه خشك، از بركتِ پیر امروز سبز و خرم می‌باشد. از روز اشتاد ایزد و خورداد ماه به مدت 5 روز مراسم ویژه زیارت در آن كوه برپا است و گروه زرتشتیان بدانجا می‌شتابند و نذر و نیاز و شادمانی می‌نمایند‌».
نیك‌بانو به همراه مروارید كه كنیز بوده در بیابان از هم جدا می‌شوند، نیك‌بانو به سمت شرقی یزد رفت و در 37 كیلومتری اردكان به كوهی رسید و از خدا نالید و به فرمان پروردگار در آن كوه ناپدید شد و امروز به پیرسبز (چكچكو) معروف است.
زیارتگاه پیرسبز در 68 كیلومتری شمال غرب و در دامنه كوه آهكی یزد واقع شده است و به تولیت و سرپرستی انجمن زرتشتیان شریف آباد اردكان اداره می‌شود.
چوپانی در آنجا حیات‌بانو را به خواب می‌بیند كه به او می‌فرماید تا پیر سبز را بنیاد گذارد‌. در دیواره سنگی یك سوی نیایشگاه جایی وجود دارد كه روییدنی‌هایی مانند پرسیاوشون و مورد و انجیركوهی رشد كرده است و آب قطره قطره از شكاف سنگ‌ها بیرون می‌ریزد و در حوض سنگی زیر آن ذخیره می‌شود.
روزهای زیارت پیر سبز از اشتاد ایزد تا روز انارام برابر با 24 تا 28 خورداد ماه خورشیدی، و به مدت 5 روز است.
همچنین می‌گویند چوپانی در نزدیكی این مكان گله خود را گم می‌كند و پس از جستجوی بسیار بدون نتیجه گرسنه و تشنه به اینجا كه آب از آن می‌چكیده است‌، می‌رسد و به خواب می‌رود‌. در خواب بانویی را می‌بیند كه به او می‌گوید در این محل مكانی به نام من بساز و شمع و چراغ بیافروز و مومنان را نیز خبر ده كه اینچنین كنند و چون چوپان بیدار می‌شود گله گمشده را نیز در پیش روی خود می‌یابد و در زمانی اندك به كمك بهدینان در آن مكان زیارتگاه پیرسبز درست می‌شود‌.